مزایا
از مهمترین امتیازات نظام انتخاباتی تناسبی آن است که مانع از حاکمیت حزب و یا گروه خاصی بر جامعه میشود. علاوه بر آن، جناحهای مختلف به خوبی جایگاه خود را به نسبت مقبولیتی که نزد افکار عمومی دارند، در نهادهای کشور مییابند. این انتخابات از نظر طرفدارانش بهترین راه احترام به آرا و افکار عمومی تلقی میشود. بر خلاف نظام اکثریتی، که در آن تنها احزاب بزرگ و قدرتمند میتوانند به قدرت برسند، انتخابات تناسبی به احزاب و گروههای کوچک نیز این امکان را میدهد تا به تناسب آرای خود، در قدرت سهیم باشند. به عنوان مثال، در کشور لهستان از نخستین انتخابات آزاد بعد از جنگ جهانی دوم در 27 اکتبر 1991، تعداد 19 گروه سیاسی و در انتخابات سال 1992 ایتالیا، 15 گروه سیاسی، توانستند در مجلس حضور یابند. شیوهی تناسبی برای تضمین کثرتگرایی در جامعه نقش بسزایی دارد.
افزون بر این، انتخابات تناسبی به تعبیر بسیاری از طرفدارانش به صداقت نزدیکتر است و مانع از ائتلافهای سیاسی بیپایه و اساس بین گروهها و احزاب سیاسی میگردد. به ویژه این امکان وجود دارد که در انتخابات اکثریتی دو مرحلهای، بسیاری از ائتلافهایی که در آستانهی دومین مرحلهی انتخابات صورت می پذیرد، در فردای پیروزی از هم بپاشد و دولت اکثریت را با بحران جدی مواجه می کند.
از دیگر مزایای انتخابات تناسبی آن است که برخلاف انتخابات اکثریتی با حوزهی تککرسی، از منطقهگرایی و جزئینگری احزاب و نمایندگان میکاهد و احزاب را وا میدارد به مسائل مهم ملی بپردازند.
معایب
مهمترین ویژگی انتخابات تناسبی، تشدید گروهگرایی در کشور است؛ که اگر با فرهنگ واقعی حزبگرایی صحیح همراه نباشد، به عنوانیک مشکل اساسی در این نظام نقش آفرینی میکند.
این نظام انتخاباتی مانع از تشکیل حکومتهای با ثبات در کشور میگردد (به علت تشدید گروهگرایی افراطی و دوری از حزبگرایی واقعی) و راه را برای دستهبندیهایی باز میکند. در نتیجه در این نظام انتخاباتی احزاب و گروه های کوچک نیز چشم امید بسیاری به پیروزی در انتخابات دارند.
از دیگر معایب این نظام آن است که افراد مستقل بدون وابستگی حزبی، امیدی برای انتخاب شدن ندارند و در بسیاری از اقسام نظام انتخاباتی تناسبی، رأیدهندگان از حق انتخاب واقعی محروماند. چرا که آنها غالباً نقشی در تنظیم فهرستها ندارند. به عبارت دیگر، رأیدهنده بین خود و نمایندگانش، که از سوی احزاب سیاسی منصوب میشوند، ارتباط مستقیمی نمییابد و تنها میتواند به حزب رأی دهد نه فرد.
از دیگر انتقادهایی که به این نوع نظام انتخاباتی شده، آن است که رأیدهندگان از هر نوع ایفای نقشی در انتخاب دولت آیندهی خود محروماند. در انتخابات اکثریتی، هر رأیدهنده میداند که در صورت پیروزی ائتلافی که وی بدانها رأی میدهد، دولت آینده را این ائتلاف اداره خواهد کرد، در صورتی که در انتخابات تناسبی رأیدهندگان باید در فردای پیروزی منتظر سازشها و ائتلافهای سیاسی احزاب باشند. لذا همانگونه که محقق و اندیشمند معروف فرانسوی، موریس دورژه پیشبینی کرد، این احزاب سیاسی هستند که فعال همهکارهاند، نه رأیدهندگان.
از جملهی دیگر انتقادهایی که به این نظام میشود آن است که احزاب کوچک، که خاستگاه اجتماعی مهمی ندارند، گاهی نقش تعیین کنندهای در تشکیل دولت ها پیدا میکنند؛ چرا که در مواردی، تنها با اعلام تصمیم یک حزب کوچک، ائتلافی میتواند به اکثریت برسد یا از اکثریت ساقط شود.